۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

مثبت 20

امشب موقع کار یک دفعه از اینجا سر درآوردم، خیلی به دلم نشست...

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

اینجا آسمان ابریست...

این متن امروز طی ایمیلی از نازنین به دستم رسید و بسیار دلنشین بود، منسوب به دکتر شریعتی هست، با خودم گفتم اینجا بنویسمش تا یادم نرود امروز از چیزی خوشم می آمد که فردا ممکن است دیگر حتی حوصله خواندنش را هم نداشته باشم:


اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم...
اینجا شده پائیز ، آنجا را نمی دانم...
اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمی دانم...
اینجا دلی تنگ است، آنجا را نمی دانم...

وقتي كه بچه بودم هر شب دعا مي كردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد، بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد، پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد!

هی با خود فکر می کنم، چگونه است که ما، در این سر دنیا، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها، در آن سر دنیا، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن...

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

به آرامی آغاز به مردن می کنی

این متن بسیار تاثیرگذار رو از طریق ایمیل از رضا گرفتم و بسیاری به دلم نشست، نوشته ایست از پابلو نرودا به ترجمه ی احمد شاملو:


به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی
اگر کتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نکنی

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده‏ی عادات خود شوی
اگرهمیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سرکش
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند
دوری کنی

تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات
ورای مصلحت‌اندیشی بروی

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن