۱۳۸۶ دی ۶, پنجشنبه

Making a Martyr of Bhutto...She knew her life was at risk!


Veghan hesse badi daram alan, vaghean motenaferam az inke inghadr hanuz ahmaghha va kesafathai vujud daran ke be ravesh bashare asre hajari nazarateshun ebraz mikonan, man nemidunam alan chi bayad begam, faghat mitunam begam ke halam beham mikhore vaghti chenin ashghalai ro ensan begam.

Momkene Bhutto eteghadati dashteh bashe, hala che movafegh basham che mokhalef mohem nis, mohem ineke vaghti yek seri afrade ahmagh va adamnama, ba chonin terrore ahmaghanei name ensan ro be lajan mikeshan halam az khodam be ham mikhore ke behem began ensan. age ina ensan hastan man nemikhan ensan basham...

Khodetun bekkhunid va ghezavat konid:

  • ""How can somebody who can shoot her get so close to her with all the so-called security?" said a distraught Husain Haqqani, a former top aide to Bhutto, shortly after news of her death flashed around the world. Haqqani, who served as a spokesman and top aide to Bhutto for more than a decade, blamed Pakistani security, either through neglect or complicity, in her assassination. "This is the security establishment, which has always wanted her out," he said through tears.

  • Despite the clear threat to her life, Bhutto continued to campaign publicly with the kind of mass rallies that are the cornerstone of politicking in Pakistan. "I am not afraid," she told TIME last month, "I am ready to die for my country."

Faghat ino migam ke baram mohem nis ke Bhutto ahle kojas, mazhabesh chie, eteghadesh chie,chikare bude, politically chikar mikardeh, faghat ino mitunam begam ke chera?!?!

chera 140 nafar bayad tu in ghazie koshteh beshan?!

chera 650 nafar bayad zakhmi beshan?!

In chejur terrorie?! mishe joz fezahat va nemadi az ashghal budan ye eddeh tafsire digei barash ghael shod?!

۱۳۸۶ آذر ۲۸, چهارشنبه

ببخشيد شما ثروتمنديد


هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند.

هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزيدند.

پسرك پرسيد:

«ببخشين خانم! شما كاغذ باطله دارين»

كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم.

مى خواستم يك جورى از سر خودم بازشان كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپايى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود. گفتم:

«بيايين تو يه فنجون شيركاكائوى گرم براتون درست كنم.»

آنها را داخل آشپزخانه بردم و كنار بخارى نشاندم تا پاهايشان را گرم كنند. بعد يك فنجان شيركاكائو و كمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول كار خودم شدم.

زير چشمى ديدم كه دختر كوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه كرد. بعد پرسيد:

«ببخشين خانم! شما پولدارين »

نگاهى به روكش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم:

«من اوه... نه!»

دختر كوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبكى آن گذاشت و گفت:

«آخه رنگ فنجون و نعلبكى اش به هم مى خوره.»

آنها درحالى كه بسته هاى كاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آنها دقت كردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يك شغل خوب و دائمى، همه اينها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن كوچك خانه مان را مرتب كردم. لكه هاى كوچك دمپايى را از كنار بخارى، پاك نكردم. مى خواهم هميشه آنها را همان جا نگه دارم كه هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

ماريون دولن

۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه

CHINESE GOOD LUCK TANTRA TOTEM

  • Give people more than they expect and do it cheerfully
  • When you say, "I love you", mean it
  • When you say, "I'm sorry", look the person in the eye
  • Never laugh at anyone's dreams. People who don't have dreams don't have much
  • Don't judge people by their relatives
  • Talk slowly but think quickly
  • When someone asks you a question you don't want to answer, smile and ask, "Why do you want to know”
  • Remember that great love and great achievements involve great risk
  • When you lose, don't lose the lesson
  • Remember the three R's
    Respect for self
    Respect for others
    Responsibility for all your actions
  • Don't let a little dispute injure a great friendship
  • When you realize you've made a mistake take immediate steps to correct it
  • Spend some time alone

هفت نصيحت مولانا

۱. گشاده دست باش، جاری باش، كمك كن (مثل رود)

۲. باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)

۳. اگركسی اشتباه كرد آن رابپوشان (مثل شب)

۴. وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)

۵. متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)

۶. بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا)

۷. اگر می خواهی ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه)

نپرسیدن

نپرسیدن
گاهی نپرسیدن یک هنر است. یک نوع تهذیب نفس شاید. در مقابل، جواب پرسش‌های نکرده را دادن، هنری والاتر. نشانه از شناخت طرف مقابل دارد و بها دادن به دغدغه‌های او. در این مواقع است که وقتی یکی نمی‌پرسد و دیگری پاسخ سوال نپرسیده‌‌اش را می‌دهد، هر دو یک همدلی دوسویه می‌کنند.

۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه

A nice nice poem, from Shamloo.


روزی ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت.

روزی كه كمترين سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی كه ديگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ايست
و قلب
برای زندگی بس است.

روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردی .
روزی كه آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرين شعر رنج جستجوی قافيه نبرم.
روزی كه هر حرف ترانه ايست
تا كمترين سرود بوسه باشد .

روزی كه تو بيايی ، برای هميشه بيايی
و مهربانی با زيبايی يكسان شود .
روزی كه ما دوباره برای كبوترهايمان دانه بريزيم...

و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه ديگر
نباشم.
With special thanks to Golnaz for letting me copy the poem from her blog...

۱۳۸۶ آذر ۲۰, سه‌شنبه

كسي كه مي‏خواهد ديگران دايم براي او كف زنند تمام خوشبختي خود را در دست ديگران مي‏گذارد.

بعضي وقتا ممكنه آدم غمي نداشته باشه ولي بخاطر اينكه عادت كرده به حالتي كه ابروها رو بالا بده و اشك بريزه و شعر بخونه، اين كار رو هي تكرار كنه. اولا خيالت راحت كه يه روز از اين كار خسته ميشي و خودت از غصه خوردن حالت به هم مي خوره. ثانيا سعی كن خودت رو سرگرم كني. به چيزايي كه بايد اتفاق ميفتاد و نيفتاده فكر نكن.

با مخالفت ِ باد، رضايت ِ بادبادك برای پرواز جلب مي شود.

بدترین شرایط ِ زندگی ِ تو، آرزوی یکی دیگه است.

۱۳۸۶ آذر ۱۹, دوشنبه

هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید«هستید». اما بیش از آنچه باور دارید«می توانید» انجام دهید

نورمن وینست پیل


۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه

باران، دریا، ماهی

1. دریا با خشکی مرز خاصی دارد. ماهی در خشکی به هلاکت میافتد (ماهیان را بحر نگذارد برون/خاکیان را بحر نگذارد درون). شاهی با یک غلامی راهی سفر شد. یک جا اطراق کرده بودند که صدای اذان بلند شد. غلام اجازه گرفت برود نماز بخواند. خیلی طول کشید. شاه عصبانی شد که چرا بیرون نمیایی. غلام گفت: آنکه نگذارد ترا کایی درون/می بنگذارد مرا کایم برون

2. جنبه دیگر برهنگی ماهیان است، تعلقی ندارد و بنابر این محافظی هم لازم نیست (آسمان بر خوابناکان بر فزود/ماهیان را پاسبان حاجت نبود).

3. ماهی جز آب به هیچ چیز دیگر احتیاج ندارد (ماهیان را نقد شد از عین آب/نان و آب و جامه و دارو و خواب)،

آب هم بی واسطه نزد وی حاضر است و بر وی احاطه دارد و نیازی به تقاضا نیست (ما همه مرغابیانیم ای غلام/بحر میداند زبان ما تمام).

دعا لازم نیست (من گروهی میشناسم زاولیا/که دهانشان بسته باشد از دعا).

مثل آهویی است در مقابل شیر، فرار کردن را هم فراموش میکند (پیش شیری آهویی مدهوش شد/هستیش در هست او روپوش شد).

4. دریا به نزدیکان گوهر و به دور دستان باران میدهد

5. اگر زبان دریا (یعنی شنا) را ندانی در دریا هلاک میشوی

6. هر چه آب بر داری کم نمیشود. رحمتش وسیع است. بخل معنی ندارد. مثل آب ناودان کم نیست که با همسایه جنگ ایجاد کند (آسمان شو ابر شو باران ببار/ناودان آبش نمیاید به کار)

7. اگر گوهر میخواهی باید به عمق بروی

8. هم پاک است و هم پاک کننده

9. برای تمیز کردن و شستن ناپاک شرطی نمیگذارد و اجرتی طلب نمیکند (داد او را قابلیت شرط نیست)

10. هم جنس باران و بلکه منشأ باران است

11. در عین لطافت آتش را خاموش میکند

12. فقط دریا نهنگ میپرورد و اگر آرزوی نهنگ شدن داری باید در دریا شنا کنی (نهنگ آن به که با دریا ستیزد/ کز آب خرد ماهی خرد خیزد؛ ستیزه با بزرگان به توان برد/که از همدستی خردان میشوی خرد)

۱۳۸۶ آذر ۵, دوشنبه

Victor Hugo (Cont'd)


و اميدوارم اگر جوان هستي

خيلي به تعجيل ، رسيده نشويه

و اگر رسيده اي ، به جوان نمائي اصرار نورزي

و اگر پيري ،تسليم نا اميدي نشويه

چرا كه هر سني خوشي و ناخوشي خودش را دارد و لازم است

بگذاريم در ما جريان يابد

اميدوارم سگي را نوازش كني ، به پرنده اي دانه بدهي و به آواز يك ه

سهره گوش كني ، وقتي كه آواي سحرگاهيش را سر ميدهده

چراكه به اين طريق ، احساس زيبايي خواهي يافته

به رايگانه

اميدوارم كه دانه اي هم بر خاك بفشاني

هر چند خرد بوده باشد

و با روييدنش همراه شوي

تا دريابي چقدر زندگي در يك درخت وجود دارده

به علاوه اميدوارم پول داشته باشي ، زيرا در عمل به آن نيازمنديه

و سالي يكبار پولت را جلو رويت بگذاري و بگويي : ه

" اين مال من است " ه

فقط براي اينكه روشن كني كدامتان ارباب ديگري است ! ه

و در پايان ، اگر مرد باشي ،آرزومندم زن خوبي داشته باشي

و اگر زني ، شوهر خوبي داشته باشي

كه اگرi"> فردا خسته باشيد ، يا پس فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانيد تا از نو بيآغازيد

اگر همه اينها كه گفتم برايت فراهم شد

ديگر چيزي ندارم برايت آرزو كنم

Victor Hugo


اول از همه برايت آرزو ميكنم كه عاشق شوي

و اگر هستي ، كسي هم به تو عشق بورزد

و اگر اينگونه نيست ، تنهاييت كوتاه باشد

و پس از تنهاييت ، نفرت از كسي نيابيه

آرزومندم كه اينگونه پيش نيايد

اما اگر پيش آمد ، بداني چگونه به دور از نااميدي زندگي كنيه

برايت همچنان آرزو دارم دوستاني داشته باشي

از جمله دوستان بد و ناپايدار ه

برخي نادوست و برخي دوستدار

كه دست كم يكي در ميانشان بي ترديد مورد اعتمادت باشد

و چون زندگي بدين گونه است

برايت آرزو مندم كه دشمن نيز داشته باشيه

نه كم و نه زياد ... درست به اندازه ه

تا گاهي باورهايت را مورد پرسش قراردهند

كه دست كم يكي از آنها اعتراضش به حق باشده

تا كه زياده به خود غره نشوي

و نيز آرزو مندم مفيد فايده باشي ، نه خيلي غير ضروري

تا در لحظات سخت

وقتي ديگر چيزي باقي نمانده استه

همين مفيد بودن كافي باشد تا تو را سرپا نگاه دارد

همچنين برايت آرزومندم صبور باشي

نه با كساني كه اشتباهات كوچك ميكنند

چون اين كار ساده اي است

بلكه با كساني كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذير ميكنند

و با كاربرد درست صبوريت براي ديگران نمونه شويه