۱۳۸۶ خرداد ۲۱, دوشنبه

A nice poem from Dr.Afshin Yadollahi


وقتی گريبان عدم
با دست خلقت می دريد
وقتی ابد چشم تورا
پيش از ازل می آفريد
وقتی زمين ناز تورا
در آسمانها می کشيد
وقتی عطش طعم تورا
با اشکهايم می چشيد
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بودو نه دلی
چيزی نمی دانم از اين
ديوانگی و عاقلی
يک آن بد اين عاشق شدن
دنيا همان يک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شيطان به نامم سجده کرد
آدم زمينی تر شدو
عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چيزی نمی دانم ازين
ديوانگی و عاقلی

۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه

Courage...


Courage doesn't always roar. Sometimes courage is the quiet voice at
the end of the day saying, "I will try again tomorrow"!!!!!