۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

اصرار!!

چند مدتی هست که به طرز برخورد فرهنگ های مختلف در اینجا و چگونگی رد و بدل کردن تعارفات خیلی حساس شدم و بهش فکر می کنم. (اضافه کنم که یکی از نکات مثبت زندگی در این کشور برخورد با فرهنگ های مختلف هست، گاهی وقت ها دلم برای سعدی می سوزه که مجبور بود برای برخورد با فرهنگ های مختلف چقدر وقت بذاره و چند سال مسافرت کنه و حتی کارش به بنایی بکشه!) و اما به نظر من فرهنگ "اصرار" و تعارف دو روی خوب و بد داره:

- روی خوب سکه:
 "اصرار" و تعارف گاهی منتقل کننده محبت شخصی هست که تعارف رو انجام میده. بر خلاف تصور دوستان ایرانی ام که داخل ایران زندگی می کنند، در مواردی شده و دیدم که هنگام ورود یا خروج از در ساختمان یا اتاق کارم دوست غیر ایرانی من به من تعارف کرده که من اول عبور کنم یا حتی در رو برای من نگه داشته. مثال دیگه ای که می تونم بزنم با یکی از دوستان فرانسویم بوده موقع صرف ناهار، که به من پیشنهاد کرد از غذایی که گرفته بود "امتحان کنم". (do you like to try it) معمولا جواب این گونه تعارف ها مثبته و با یک "خیلی متشکرم" گرم و محکم همراه می شه، مگر اینکه به عنوان مثال از غذای تعارف شده دوست نداشته باشید که در این صورت با احترام و تشکر از تعارف، درخواست رو رد می کنید. دلیلش رو هم میشه خیلی کوتاه و خلاصه  توضیح داد که طرف صحبت بدونه که شخصا باهاش مشکلی ندارید، مثلا "خیلی ممنون ولی من غذای دریایی نمی خورم". 

در فرهنگ ایرانی هم که همه می دونیم تعارف کاملا وجود داره و نیازی به توضیح نداره. به عنوان مثال وقتی بعد از ماه ها که پدر و مادرم رو می بینم و با هم مشغول صرف غذا هستیم، حتما به من یادآوری میشه که اصلا فکر نکنم کار با صرف همین یک بشقاب غذا کار تمومه!!! و باید حتما دو تا سه بشقاب غذای دیگه هم بخورم. این از محبت اونهاست و با وجودی که بعضی وقتها این موضوع کلافه ام می کنه و مجبور می شم تفاوت حجم معده انسانی با جسه خودم و یک فیل رو براشون یادآوری کنم تا با خندیدنی از زیر بار بیشتر خوردن فرار کنم، اما اون عشق و محبت پشت اون تعارفات ارزش و لذت خاص خودشو برای من داشته و داره. (چون گرمای عشق پشت اون کلمات رو حس می کنم و می دونم صرفا از سر عادت یا تشریفات گفته نمیشه!) 

- روی نه چندان خوب سکه: 
در موارد تعارفات دوستان غیر ایرانی یک مورد مشترک وجود داره که کمتر در موارد مشابه ایرانی دیده می شه، و اون مورد مشترک کمتر بودن رنگ و بوی اصرار هست. به این معنی که اگر چیزی به شما تعارف شد (offer) و شما جوابتون منفی بود کار تمامه! شاید بشه گفت که اون تعارف در غالب یک پیشنهاد هست و این پاسخ شماست که تعیین کننده پذیرفتن یا عدم پذیرفتن پیشنهاد هست یا به عبارت دیگه به پاسخ شما احترام گذاشته می شه.

اما در موارد ایرانی تعارف (offer) و اصرار (insistence) با هم آمیخته هستند، به این صورت که وقتی به عنوان مثال به من غذایی تعارف می شه و من به هر دلیلی اون تعارف رو رد می کنم، با اصراری مبنی بر پذیرفتن تعارف مواجه می شم. در مواردی کار به جایی می رسه که شما حتی مجبور می شید غذایی رو که دوست ندارید یا حتی یرای شما مضر هست رو به خاطر اصرار دوستتون در تعارف کردن بخورید! 

کار به اینجا ختم نمیشه، این موضوع در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده و مثالهایی اینچنینی اتفاق می افتند:

- می خوایم بریم پارک و به دوستی زنگ می زنیم که اون هم همراه ما بیاد، اگه پاسخش منفی بود حتما اونقدر اصرار می کنیم که اون هم نظرش رو عوض کنه و بیاد! 

- از دوستی پرسیدم که چرا فلان شب که ازت دعوت کردم بیای به منزل ما، نیومدی؟ پاسخ این بود: "تو که اصرار نکردی، فقط تعارف کردی!!!!!!" 

و خیلی موارد مشابه دیگه. در مواردی به نظر می رسه که بعضی از ما به این موضوع عادت کردیم و منتظر اصرار سایرین برای انجام کاری می مونیم! حتی تعارف نکردن و اصرار نکردن رو نوعی اساعه ادب تلقی می کنیم. برخی هم به اصرار در تعارف عادت کردیم و از روی عادت صرفا اصرار رو در جملاتمون داریم!!

(فعلا در این پست یک بررسی کلی روی اصرار نوشتم، شاید در آینده یک راهکار هم براش پیدا کردم، چه برای اونهایی که اصرار می کنند و چه برای اونهایی که دوست دارن بهشون اصرار بشه!)