۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

تشکر از نگاه!!

چند روز پیشتر با دوستی صحبت می کردم، از من به خاطر شیوه برخورد و نگاهم به او به عنوان یک انسان و نه به عنوان یک ... بسیار تشکر کرد ... بعد از خداحافظی تا مدت ها به این موضوع فکر می کردم که یعنی این کار من اینقدر جای تشکر داره یا اینقدر کیفیت روابط بین ما پائین اومده که یک کار عادی اینقدر با ارزش به نظر می رسه؟!

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

نیاز به تمرین "دیدن"...

این "فیس بوک" هم داستانی شده ... بعضی وقت ها توی قسمت "افرادی که ممکن است بشناسید" بچه های قدیمی دانشگاه رو پیدا می کنم، امروز هم باز همین اتفاق افتاد و یکی از بچه های قدیمی و باحال رو پیدا کردم... خیلی با هم صمیمی نبودیم و اکثر اوقات در حد سلام با هم ارتباط داشتیم، ولی از اینکه دوباره دیدمش خوشحال شدم... دو تا نکته جالب هم توجهم رو جلب کرد:

- همین طور که داشتم توی پروفایلش و عکس هاش چرخی می زدم عکس یکی از بچه ها رو دیدم که اخیرا شناختمش، برام خیلی جالب بود که این همه سال توی دانشگاه هیچ وقت "ندیدمش"! این باعث شده بیشتر سعی کنم به اطرافیان و کسانی که توی دانشگاه می بینم دقت کنم و بهتر "دیدن" رو تمرین کنم، چون مطمئنم که در آینده همین اتفاق تکرار میشه...

- خیلی با مزه بود وقتی دیدم توی یکی از عکس ها معاون وقت ریاست دانشگاه و همین طور رئیس وقت خوابگاه با پروفایل فیس بوکشون "تگ" شدند!! برام جالبه که فیسبوک، با وجود فیلتر بودن، کاربرانی از این دست هم داره!