
آسمان آبی
نهر آبی
دلم آبی
در شب مهتابی
می بینم خوابی
که در آن باز می کنم در باغی
پر از درخت های سبز و بلند
زمین پوشیده از چمنی نرم و لطیف
که پاهایم را می کشم بر آن و حسش می کنم
عطر خوشی در هواست
دوست دارم آن را
پرنده ها می خوانند
جیغ لطیفی دارند
ابری آن گوشه آسمان
به دنبال معشوقه گمشده اش می گردد
کوه های قشنگ در اطراف
عطش بالا رفتنشان در من را
آتش می زند دیدنشان...
۱ نظر:
کوه امید است
آرزویی است گم
هدفی است با مسیر معلوم و راه رسیدنش بالا رفتن
و چقدر پرمعناست این بالارفتن
این اوج
این قله
این صعود
و بالاخره این رسیدن
پیچیده اما پر از سادگی است
بالا رفتن تنها سر تسلیم فرود آوردن به سرشت انسانی است
ارسال یک نظر