هنوز نیم ساعتی به شروع ارائه استادم در یکی از سیمپوزیوم ها مونده و بود و من با عجله داشتم می رفتم یه شیرینی بگیرم که با قهوه ام بخورم که یهو یکی صدام زد، برگشتم و شناختمش، یکی از محقق های موسسه X بود، از همایش سال قبل می شناختمش و می دونستم خیلی آدم سرسختیه. با خودم گفتم "اوخ اوخ که حتما الان یه مشکلی از ارائه دیروزم گرفته و می خواد بهم بگه"، خیلی محترمانه سلامی کردم، در جواب گفتش که خیلی با ارائه ام حال کرده بود و از اینکه توی ارائه مدل انرژی فعالسازی رو هم در نظر گرفتم خوشش اومده بود. تا اینجاش به خیر گذشت!! بعدش لپ تاپش رو در آورد و نتایج آزمایش هایی که براساس مقاله های ما انجام داده بود رو نشونم داد و گفت که تونسته نتایج ما رو باز تولید کنه و بعدش چندتا سوال دیگه پرسید. اون لحظه خیلی خوشحال شدم، خیلی حس خوبیه وقتی ببینی نتایج کارهات به یه دردی خورده!! همچین یکم احساس پدرانه نسبت به پژوهش هام پیدا کردم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر