شب است و در این اندیشه ام که فرق من و اون ستاره چیه؟ همونی که اون گوشه آسمون تک و تنها به من زل زده و من هم متقابلا به اون! هر دومون تنهای تنهاییم ولی داریم بین یه عالمه ستاره دیگه سوسو می زنیم! گرچه همه ستاره ها یه جورایی تنهان ولی ستاره من خیلی مظلومانه تنهاست، تمام تلاششو می کنه که نور بده و بقیه رو گرم کنه، ولی به اون روزی* فکر می کنه که دیگه هلیومی** براش نمونده باشه که بتونه بتابه و گرما ببخشه. و من هنوز در عجبم که اون روز کی به ستاره گرما میده؟ چرا هیچ ستاره ای سیاره نمیشه و ترجیح میده به آرومی بمیره؟ به نظر من ستاره ها خیلی مغرورن!
*روز نوری (مثل سال نوری!) با روز زمینی فرق داره!
** من حدس می زنم ستاره من با هلیوم خودش گرم می کنه، ولی ممکنه هیدروژن یا هر چیز دیگه ای هم باشه، تفاوتی در اصل قضیه ایجاد نمی کنه!
۲ نظر:
دوست عزیز از ستاره گفتی،از تنهایی!
ستاره من هم تنهــاست،خیلی تنها...
ولی گاه این تنهایی ها زیباست،و گاه باعث میشه قدر لحظات با هم بودن رو بیشتر بدونیم.
ممنون،و باهات موافقم!
ارسال یک نظر