۱۳۹۰ آبان ۱۴, شنبه

وی برای وندتا

دیشب به اتفاق جمعی از دوستان فیلم وی برای وندتا (2006) رو تماشا کردیم. گرچه ذهن بسیار مشغولی داشتم ولی به 5 دقیقه نرسید که داستان فیلم سریع جای خودش رو در تلاطم افکارم باز کرد. قبلا مستندی از پشت صحنه فیلم دیده بودم ولی هیچوقت فرصتی دست نداده بود که خود فیلم رو ببینم و از این که بالاخره دیدمش خوشحالم. چند نکته ای راجع به فیلم دوست داشتم اینجا بنویسم ولی قبل از اون همونطور که در پست های مشابه هم گفتم اینها فقط نظرات شخصی منه و من کارشناس فیلم و سینما نیستم!! 

- داستان فیلم: در ابتدای داستان تا زمانی که هنوز معلوم نیست که در چه زمانی هستیم هنوز علامت سوال های زیادی در ذهن می گنجد ولی وقتی فیلم جلو میره و به صحنه ای می رسه که رهبران بالای حکومت در سالن کنفرانس با رهبر ارشد مشغول بررسی انفجار شب قبل هستند، من رو تا حد زیادی به یاد فیلم تعادل (2002) می اندازه. در هر دو فیلم هر دو حکومت دارای سیستم های بسته مشابه با نماد های مشخص هستند. گرچه در "تعادل" ماموران حکومتی مطلقا فرمانبردار به نظر می رسند و هرگز در وظایفشون اغماضی نشون نمی دن ولی در"وی برای وندتا" از همون ابتدا فساد در ماموران سیستم نشون داده می شه. تفاوت اصلی قهرمان های این دو داستان این هست که "وی" شخصیتیست که از ابتدا در مقابل سیستم قرار داره در حالی که در فیلم "تعادل" شخصیت اصلی (جان) در ابتدا در درون سیستم هست و به مرور و با به خاطر آوردن گذشته اش (در اثر فرار از مصرف داروهاش) در مقابل سیستم قرار می گیره. هر دو شخصیت در پایان موفق می شند که سیستم رو ور اندازند و هر دو هم سعی می کنند که با مردم عادی کاری نداشته باشند. البته مطمئن نیستم که داستان فیلم تعادل از مجموعه داستان های مصور وی اقتباس شده یا نه.

- تلخ و شیرین*: وقتی بعد از دیدن فیلم به خونه برگشتم سعی کردم که موسیقی انتهایی فیلم رو در بوتیوب پیدا کنم. اسم این موسیقی "تلخ و شیرین" بود و برحسب اتفاق صبح همون روز من به یک موسیقی دیگه با همین مضمون تلخ و شیرین هم گوش میدادم. این موسیقی فیلم بسیار به دلم نشست و تا یکی دو ساعت و چندین بار گوش دادم و می تونم بگم اگه اسم فیلم رو "تلخ و شیرین" هم می گذاشتند پر بیراه نبود. هم از دید "وی" و هم از دید شخصیت "اوی" زندگی، داستان و عشقی که درش قرار گرفته اند حاوی لحظاتی شیرینه ولی هر دو هم می دونن که پایان تلخ این عشق در 5 نوامبر در انتظار اونهاست، پایان تلخ این عشق مساویست با آغازی شیرین برای بقیه مردم! "وی" از ابتدای فیلم نسبت به "اوی" احساساتی شیرین داره و احساست "اوی" هم به مرور و در طول داستان نسبت به "وی" رشد می کنه و بارور می شه. تلخ اینجاست که "وی" می دونه هیچ وقت نخواهد تونست که اونها رو ابراز کنه( به خاطر وضعیت جسمانی که داره)، حتی وقتی که "اوی" نمیتونه احساستشو رو ابراز نکنه. 

- آخرین قطعه دامینو: "وی" آخرین قطعه دامینوی V (یا پیروزی!) رو یعد از تکمیل بر می داره و در صحنه ای که "اوی" می خواد قطار حامل جسد "وی" و مواد منفجره رو راه بندازه، اون قطعه در قطار و با جسد "وی" به سمت مقصد (انفجار نهایی) میره. به عبارتی شاید این انفجار آخرین قدمی باشه که باید برداشته می شد تا به پیروزی رسید. 

- همه هستند!: در صحنه انتهایی که همه مردم ماسک های وی رو از چهرههاشون بر می دارند، چهره هایی مشاهده می شن که ظاهرا در طول داستان باید مرده باشند مثل دخترکی با عینک ته استکانی و یا "گوردن". به این ترتیب همه این افراد (بگو همه قطعه های دامینو) که در پیروزی (همون V در دامینو) نقش داشتند به این صورت در پیروزی سهیمند!

فیلم زیبایی بود!


* Bittersweet

۳ نظر:

Nasim گفت...

یه فیلم دیدیم ببین چه قدر دیدگاه ها می تونه متفاوت باشه. ولی کامنتت رو دوست داشتم...اینکه همه ما در پیروزی شریکیم حتی اونی که دیگه در کنارمون نیست :)))

اردوان زندی آتشبار گفت...

این تفاوت دیدگاه ها رو دوست دارم چون باعث تنوع و یه نوع پویایی در یه جامعه می شه. (به شرطی که همه به دور از تعصب و پیش داوری به دیدگاه های هم احترام بذارند!)

Unknown گفت...

من متاسفانه این فیلم رو با دوبله فارسی دیدم و چون سانسور داشت متوجه ابراز احساس دختره نشدم