و ققنوس پیر و پیرتر
هیزم بباید جمع کردن
آتشی برپا نمودن
پا در آن آتش نهادن
سیاوشسان گذر کردن
و بار دگر جوان شدن
ققنوس پیر است دگر
پیر و پیرتر
آتش گرم است اکنون
سوزنده و سوزاننده
خاکسترش فردا
بستر ققنوس تازه،
از آن برخاسته
با چشمانی آکنده
از امید و آرزو
جهان دیده به او دوخته
امید با او آمیخته
ققنوس پیر است دگر
هیزم آرید
آتش افروزید
که زمان یار ماست
همدم و غمخوار ماست...
۴ نظر:
هیچ ایده ای ندارم که این در کدوم سبک شعری جا می گیره!
اشکال نداره حالا اوایل کار خیلی سبک مهم نیست
بالاخره باید از یه جایی شروع کرد!...:)
با سه تاش موافقم و با یکیش مخالف:
موافقم با اینکه "اشکال نداره"!
موافقم با اینکه اصلا سبک مهم نیست
موافقم با اینکه از یه جایی باید شروع کرد
مخالفم با "اوایل کار"، الان این دیگه "اواخر کاره"!!
:)
خوب بازم اشکالی نداره اینم سبکی نوین، و ابداعی شماست!
بالاخره همیشه یک نفر باید سر رشته یک سبک رو بدست بگیره بعد بقیه بیان و اونو گسترش و ادامه بدن...:)
ارسال یک نظر